جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳  ۰ نظر   ۹۵۴ بازدید

سرمایه‏های بدون سرمایه

سرمایه‏های بدون سرمایه


یکی از بحث‏های مهم در رشد اقتصادی هر کشور، وضعیت اشتغال و اشتغال‏زایی است؛ موضوعی که ارتباط نزدیکی با شکوفایی اقتصاد و پیشرفت هر کشور از یک سو و بستر‌سازی مناسب برای ترویج فرهنگ کارآفرینی و فعالیت کارآفرینان و فن‏آفرینان از سوی دیگر دارد. به عبارت دیگر هر قدر در جهت توسعه فعالیت کارآفرینان و فن‏آفرینان قدم برداریم، می‏توانیم در طولانی مدت بهبود وضعیت اشتغال و در نتیجه آن رشد اقتصادی کشور را متصور شویم.


در این راستا اقدامات متعددی در کشورمان صورت گرفته است؛ از برگزاری کلاس‏های کارآفرینی برای دانشجویان گرفته تا برپایی جشنواره‏های ویژه کارآفرینی که همه اینها به نوبه خود تاثیرگذار هستند، اما در عمل نیاز جامعه امروز به این موضوع، بیش از این است. از مهم‏ترین کارهایی که در جهت هموار کردن راه برای کارآفرینان و فن‏آفرینان می‏توان انجام داد این است که نخست مسائل و مشکلاتی که سر راه آنها است را شناسایی و طبقه‏بندی کرده و سپس نسبت به برطرف کردن موانع موجود، اقدامات لازم را صورت دهیم.
مسائل کارآفرینان را می‏توان در چند محور اصلی طبقه‏بندی کرد؛ اولین موضوع بوروکراسی‏های زیادی است که منجر به اتلاف وقت و انرژی کارآفرینان می‏شود. صدور بسیاری از مجوزها و طی شدن مراحل اداری، آن‏قدر طول می‏کشد که ممکن است سرخوردگی کارآفرینان را به همراه داشته باشد. باید با تعدیل این روند راه را برای حرکت کارآفرینان به ویژه جوانان هموار کرد. مساله مهم دیگر شرایط دشواری است که برای ورود به بازار در ایران وجود دارد. برای بسیاری از کارآفرینان زمانی که در مسیر تولید یا ارائه فعالیتشان قرار می‏گیرند، این امکان که به راحتی بتوانند ثمره تلاششان را در بازار ارائه دهند، میسر نیست.
اما مشکل اصلی که اکثر کارآفرینان روی آن اتفاق نظر دارند، نبود سرمایه است. بدون شک هر کارآفرینی برای شروع کار یا گسترش فعالیت خود نیاز به سرمایه دارد و در صورتی که نتواند آن را از راه‏های موجود مثل تخصیص بودجه یا اعطای وام دریافت کند، به مشکل بر می‏خورد و گاه به دلیل عدم تامین سرمایه لازم، دست از کار می‏کشد. تسهیلات موجود نیز نواقصی دارند که در بعضی شرایط کارآفرین نمی‏تواند از آنها استفاده کند. مثلا بانکی که در ازای اعطای وام سند مالکیت یا گردش‏های حساب با مبالغ بالا را درخواست می‏کند، در واقع طیف گسترده‏ای از کارآفرینان را تحت حمایت و پوشش خود نخواهد داشت. از طرفی وقتی ایران را از لحاظ کارآفرینی با کشورهای دیگر مقایسه دنیا می‏‏کنیم، متوجه خلأ بزرگی می‏شویم که می‎تواند به شکلی مساله نبود سرمایه لازم را توضيح دهد.
در دنیا به منظور حل این مساله شرکت‌هایی به وجود آمده که به نوعی به مفهوم کارآفرینی گره خورده‏اند و تاثیرات سازنده‏شان آن قدر زیاد است که بسیاری از شرکت‌های موفق دنیا نتیجه آنها هستند. کار اصلی این نوع شرکت‌ها که به(VC (Venture Capital معروف شده‏اند، تامین سرمایه برای کارآفرینانی است که درصدد تاسیس یا گسترش فعالیت خود هستند. به عنوان یکی از نمونه‏های موفق و معروفی که از خدمات VC استفاده کرد و جهش قابل‏ملاحظه‏ای یافت، می‎توان به شرکت گوگل اشاره کرد.
یک سال پس از شکل‌گیری این شرکت در سال 1998 میلادی توسط دو جوان مبتکر، دو شرکت Venture Capital که این صنعت را دارای آینده مناسبی تشخیص می‏دهند، با پرداخت 25 میلیون دلار در سهام آن شریک می‌شوند، آن هم در زمانی که گوگل آنچنان در دنیا شناخته شده نبود و تازه در ابتدای راه قرار داشت. این دو شرکت VC با رعایت اصول تخصصی و حرفه‏ای کسب‌و‌کار خود نه تنها به شکل‌گیری یک صنعت و تجارت بزرگ در دنیا کمک ‏کردند، بلکه خود نیز از این راه درآمد زیادی کسب می‏کنند؛ به طوری که هر دلار این سرمایه پنج سال بعد 150 تا 400 برابر می‏شود.
با وجود چنین مثال‏هایی، به اعتقاد برخی افراد این شیوه سرمایه‏گذاری بسیار پرریسک است تا آنجا که معادل Venture Capital را در فارسی «سرمایه‏گذاری مخاطره‏آمیز» ترجمه کرده‏اند. در پاسخ به این برداشت رایج باید گفت که از یک سو تنها شرط برای ورود به این بازار، داشتن سرمایه نیست که خطر از دست دادن آن بسیار بالا تلقی شود؛ بلکه صاحبان سرمایه باید دانش و تخصص لازم برای این کار را نیز داشته باشند و یک گروه مدیریتی و نظارتی قوی نیز همراه باشد تا در زمان بروز هر گونه مشکل بتوانند در جهت رفع آن اقدام کنند. به عبارت دیگر مانند هر تجارتی این شیوه نیز نیازهای خاص خود را دارد که در قالب چارچوب‏های نظارتی مطرح می‌شوند.
از سوی دیگر مبانی این گونه سرمایه‏گذاری‏ها مدل سبدی است؛ به این معنا که مجموعه‏ای از کسب‌و‌کارهای مختلف که حائز شرایط لازم باشند، انتخاب و روی آنها سرمایه‏گذاری می‏شود، به این ترتیب تا حد زیادی ریسک سرمایه‏گذاری پایین می‏آید. مثلا یک شرکت VC را در نظر بگیرید که در 10 شرکت به مقدار مساوی سرمایه‏گذاری کند و در 30 درصد سهام هر یک شریک شود. حال این احتمال وجود دارد که با وجود کنترل و نظارت بر آنها، هفت شرکت بعد از مدتی ورشکسته شوند. به این ترتیب اگر در مجموع 300 میلیون تومان برای شراکت در این 10 شرکت هزینه شده باشد، شرکت VC سرمایه‏گذار، 210 میلیون ضرر خواهد کرد، اما اگر ارزش سهام دو شرکت از سه شرکت باقیمانده افزایش پیدا کند و مثلا 10 برابر شود، از هر کدام 270 میلیون سود نصیب شرکت VC خواهد شد. همچنین باید توجه داشت که همیشه این احتمال وجود دارد که یکی از شرکت‌ها، رشد قابل‌توجهی یابد و افزایش قیمت سهامش صدها برابر ارزش اولیه شده و سود هنگفتی از آن به دست آید.
اما مورد دیگری که اینجا مطرح می‏شود این است که تامین مالی مورد نیاز به تنهایی کافی نیست و به شرکت‌های Venture Capital تنها سرمایه لازم برای کارآفرینان را فراهم نمی‎کنند. اتفاقی که در اینگونه شرکت‌ها می‏افتد این است که با دادن سرمایه و دریافت بخشی از سهام شرکت، خود را در مدیریت و نظارت و کنترل بر آن سهیم می‏کنند و به عبارت دیگر منفعت خود را به منفعت و رشد شرکت خریداری شده پیوند می‏زنند؛ بنابراین در کلیه مراحل کار مانند ارزیابی مدیریتی، مشاوره، آموزش، بازاریابی، گسترش و برندسازی به عنوان یکی از شرکا که علاوه بر سرمایه، دانش و مهارت کافی را هم دارند، دخیل می‌شوند و شرایط را برای پیشرفت و رشد آن سازمان بیش از پیش فراهم می‏سازند.
توجه به این امر اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که در بسیاری موارد کارآفرین، مخترع نخبه و موفقی است که می‏خواهد ایده‏اش را به بهره‏برداری برساند، اما از توانایی مدیریتی کافی برخوردار نیست و برای موفقیت و پیشرفت در کارش علاوه بر سرمایه، نیاز به حمایت مدیریتی و آموزش دارد که این شرکت‌ها با ارتباط مستمر در اختیارش قرار می‏دهند تا از اتلاف سرمایه نیز جلوگیری شود. درست مانند باغبانی که بذری را می‏کارد و در تمام مراحل رشد و پرورش آن کنارش می‏ماند تا به بار نشیند.
حس اعتماد نیز در این شراکت دو طرفه است و مانند هر صنعت و کسب‌و‌کار دیگری نیاز به فرهنگ‏سازی لازم دارد. به عنوان مثال هر یک از مسوولان شرکت خریداری شده می‏پذیرند که حفظ موقعیت و جایگاه شغلی‏شان در گرو بازدهی مناسب آن واحد کاری است و باید فرهنگ پذیرش تغییرات و اصلاحات در جهت بهبود روند سازمانشان را داشته باشند. از طرف دیگر اعضای شرکت VC نیز حق دارند که نه تنها پس از شراکت که قبل از آن نیز برای بررسی شرایط موجود آن شرکت، به دقت تمام ابعاد را سنجیده و دسترسی به منابع اطلاعاتی را داشته باشند تا بتوانند برای سرمایه‏گذاری تصمیم درستی اتخاذ کنند.
دو مورد ذکر شده از مشکلاتی هستند که باید زمینه‏های فرهنگی آنها به مرور ایجاد شود تا فرهنگ پذیرش افراد بالا رفته و بستر مناسب برای فعالیت چنین شرکت‌هايی در کشور فراهم گردد.
باید به این موضوع توجه داشت از هر بعدی که در پرورش کارآفرینی و فراهم کردن زمینه‏های مناسب برای رشد این مقوله در کشور تلاش شود، چه در جهت تامین سرمایه لازم باشد یا بسترسازی فرهنگی یا حتی تصویب قوانین راهگشا، در نهایت به پیشرفت و توسعه اقتصادی منجر خواهد شد؛ چرا که در اقتصادهای بزرگ جهان، بیشتر سهم اشتغال از آن شرکت‌های کوچک است و نه سازمان‏های بزرگ و متوسط. در این راستا فعالیت‏های دولت نیز اگر به سمت و سویی رود که منجر به تقویت بخش خصوصی شود، موجبات پیشرفت و شکوفایی هر چه بیشتر اقتصاد را در پی خواهد داشت.